«تو کجایی»، «الان کجایی»، «من کجا باشم» مضمون آهنگهای امروز ما شده است
تاریخ انتشار: ۲۸ تیر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۵۲۳۰۹۸
قاسم رفعتی در گفت وگو با خبرنگار فرهنگی ایرنا و در توضیح ریشه فعالیت خود در عرصه موسیقی و آوازخوانی گفت: در خانواده ای که با ادبیات سروکار داشتند به دنیا آمدم و صدا در خانه ما موروثی بود.
وی افزود: پدرم می خواند و خوب هم می خواند و من هم صدایم اگر خوب باشد، دنباله همین صدای موروثی بوده است. ضمن این که از بچگی هم به موسیقی علاقه داشتم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
خواننده در ابتدا باید روی شعر کار کند
خواننده آلبوم خانه خورشید اظهار داشت: شاید دلیل این که کارم با دیگران تفاوت دارد این است که روی ادبیاتم هم بسیار کار کردم تا شعر صحیح بخوانم. خواننده در ابتدا باید روی شعر کار کند که شنونده از شعر لذت ببرد و بعد کار موسیقی خود را آغاز کند. موضوعی که امروز برعکس آن را می بینیم.
وی در پاسخ به این پرسش که وضعیت موسیقی امروز را چگونه میبیند، بیان کرد: موسیقی سنتی امروز وضعیت خوبی ندارد. رادیو و تلویزیون اصلا به موسیقی اصیل ایرانی توجه ندارد و می بینید که اشعار و آوازها به چه سمتی رفته است؛ شعرهایی با مضامینی چون «تو کجایی»، «الان کجایی»، «من کجا باشم؟». در صورتی که در گذشته اشعار به این شکل نبود و اگر پاپ هم بود شعرها محتوا داشت و شعرهایی سنگین و رنگین بود.
رفعتی در توضیح این مطلب که چنین شکلی از خواندن سادهترین کار در دنیای موسیقی است، عنوان کرد: این کاری که خواننده های جدید پیشه کرده اند بسیار راحت است اما کاری که نسل ما انجام می داد سخت بود. چرا که چیزی حدود یکی دو دهه زحمت داشت تا موسیقی ایرانی یاد گرفته و اجرا شود و شما یاد بگیری که بخوانی.
خواننده آلبوم ماه نمونه توضیح داد: امروز موسیقی «حرف زدن» شده است و عمده تصوری که از آن وجود دارد، ایجاد فضایی برای رقص است؛ البته این هم نوعی از موسیقی است که قطعا در زیرمجموعه کلیت موسیقی جایگاه دارد اما نه این که همه ابعاد آن را فرا بگیرد.
بچههای این نسل سازها را نمیشناسند
رفعتی در پاسخ به این پرسش که چرا سبک موسیقی غیرفاخری که این روزها باب شده طرفداران زیادی دارد، بیان کرد: یک غذا جلوی شما گذشته اند در حالی که سایر غذاها را نمی شناسید تا بخورید، در نتیجه انتخابی برای شما وجود ندارد. وقتی غذاها متنوع باشد شما انتخاب می کنید و این فرق دیروز و امروز است. در گذشته غذاهای روی میز (انتخاب های موسیقی) متنوع بود.
وی تاکید کرد: بر این اساس چون گزینه دیگری وجود ندارد مردم هم چیزی که وجود دارد را دنبال می کنند. بچه های این نسل نی، فلوت، تنبک، و تار و ... را نمی شناسند چرا که این ابزار را ندیده اند.
امروز همه برای پول کار می کنند
خواننده آهنگ سحرگاهان که برای دو دهه متوالی در زمان سحر ماههای رمضان از تلویزیون و رادیو پخش میشد در توضیح حس خود در مورد این آهنگ ابراز کرد: سحرگاهان آهنگی بود که دلی خوانده شد؛ در گذشته این گونه بود که وقتی یک آهنگساز آهنگی را می ساخت یا یک خواننده آهنگی را می خواند دنبال این نبودند که پولش چقدر است. آهنگ ساخته می شد بدون انتظار؛ چرا که نگرانی های اقتصادی به شکلی که امروز هست وجود نداشت. امروز همه برای پول کار می کنند به همین دلیل کارها محتوای قبل را ندارد.
وی افزود: بسیار با هم رفیق بودیم. ایشان برای من جای خاصی را قائل بود و من را دوست داشت و ارادت من به ایشان گفتنی نیست.
تنها صداست که میماند
به گزارش ایرنا، قاسم رفعتی در سال ۱۳۲۴، در تهران به دنیا آمد. فراگیری موسیقی را از ۱۲ سالگی آغاز کرد و نزد مسعود حسنخانی رفت و مدت چهار سال به فراگیری گوشهها و مقامهای آواز ایرانی پرداخت. وی برای گسترش آموختههایش، نزد محمود کریمی معلم و مربی آواز رفت و در این کلاس که وابسته به اداره هنرهای زیبای کشور بود، حدود ۷ سال تحصیل نمود.
جد قاسم رفعتی، «محمد صادق» متخلص به (رفعت سمنانی) صاحب دیوان شعر بوده و پدر او نیز از صدای شیوایی برخوردار بودهاست.
وی نخستین برنامهٔ هنری خود را در برنامه «شما و رادیو» که در صبح جمعهها پخش میشد اجرا کرد و سپس در برنامههای متعدد و گوناگون رادیو و تلویزیون حضور یافت. رفعتی از سال ۱۳۵۹ نزد شجریان رفت و زیر نظر او به تحقیقات در زمینهٔ دوره عالی آواز پرداخت.
قاسم رفعتی حدود بیست آهنگ خوانده که سازنده آنها هنرمندانی چون: حسین یوسف زمانی، حسن یوسف زمانی، مهیار فیروزبخت، حسین فرهادپور و محمد عبدالصمدی بودهاند.
برچسبها موسیقی ایرانی موسیقی سنتی ایرانی محمدرضا شجریان موسیقی پاپ موسیقی چهره ماندگار موسیقیمنبع: ایرنا
کلیدواژه: موسیقی ایرانی موسیقی سنتی ایرانی محمدرضا شجریان موسیقی ایرانی موسیقی سنتی ایرانی محمدرضا شجریان موسیقی پاپ موسیقی چهره ماندگار موسیقی قاسم رفعتی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۵۲۳۰۹۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ابتذال در سینما برآیند تقاضا است/ از کیهان بچهها شروع کردم
به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و جامعه هخبرگزاری علم و فناوری آنا، در وضعیتی فقر مطالعه به نسل کودک و نوجوان آسیب میزند، که یکی از معلمان معتقد است بدون مطالعه حتی خود معلم حرفی برای گفتن نخواهد داشت.
شهنام سجودی زاده فرزند سبلان است. هم معلم کودکان استثنایی است. هم فیلم میسازد و هم نویسنده فیلمنامه است. ادبیات فاخر ایران و جهان را با شور و اشتیاق چشیده و امروز رمز موفقیت خود را تربیت صحیح در دوران کودکی میداند. موضوعی که دغدغۀ تربیت نسل کودک و نوجوان ما در فقر مطالعه توسط بزرگسالان است. پای صحبتهای وی نشستیم تا با نگاهش آشنا شویم.
چطور به نویسندگی علاقهمند شدید؟
آگاهی موهبتی است که خداوند دانا به طرق مختلف به انسانها هدیه میدهد، اینکه من مادری دارم که در دوران کودکی برایم مجله کیهان بچهها میخرید، کتاب داستان و علمی میخرید عین آن میماند که کسی در اتاقی تاریک و ناشناس و پرسؤال برای شما شعلهای روشن کند، دیگر ماهیت خوف و جهل و تاریکی آن اتاق پرسؤال از ذهن و روح شما شسته خواهد شد و خواهید دانست که از کجا به کجا آمدهاید و بهر چه بود و بهر چه هستید، درکتان از بودنتان از زندگی و دنیا عیان خواهد شد و بسیاری از ابهامات دیگر برایتان روشن میشود چرا که یک نفر چشم شما را منور کرده است.
دوستان اهل مطالعه حتماً خاطرشان هست که در دهه شصت کتابفروشان محله اونچی میدان اردبیل در پیادهروها بساط کتاب کرده و کتاب کرایه میدادند من مشتری ثابت و دست به نقد آنان بودم و مادرم کرایه کتابهایم را میپرداخت، و این یعنی ریشه در آب و غرق آب. یکبار از یکی از دوستانم که اکثر اهالی روستایشان باسواد و از بزرگان و افتخارآفرینان کشور هستند سؤال کردم علت چیست؟! این قدمت مدرسه در روستایتان و تحصیلات عالی اکثر اهالی و رشد و پیشرفت و ثروت و تفاوت زمین تا آسمان مردان و زنان روستای شما با دیگر روستاها چیست؟! جواب دوستم قابل تأمل بود؛ گویا در سالیان گذشته یک از اهالی یک قالی به اردبیل برده و خریدار قالی در انبارش ۱۰ها جلد کتاب انبار کرده بوده. از مرد قالی فروش میخواهد تا کتابها را باخود ببرد تا انبارش بازشود مرد قالیفروش کتابها را با خود به منزل آورده و به اتفاق همسرش همه کتابهای کهنه را به زیبایی صحافی کرده و دکور طاقچه خانهشان میکنند. کودکان از پشت پنجره به تماشای کتابها میآمده و اجازه میداشتند آنها را تورقی کنند، تورق کتابها معجزه میکند! شور و اشتیاق درس و مدرسه در دل بچههای روستا جوانه میزند و دیگر آن بچهها با بچههای روزهای بدون رؤیت کتاب فرق داشتند وچنین میشود و چنانها که امروزه اکثر اهالی روستا، وزیر و وکیل و استاد و دکتر و تاجر و معلمند!
حتی تماشای کتاب معجزه میکند! فرق است خانۀ بیکتابخانه با خانۀ با کتابخانه هرچند دو سه جلد. چه رسد که کسی مثل مادر مکرم بنده که شما را به اقیانوس کتاب هل دهد، شناگر قابل باشید اولاً غرق نخواهید شد دوماً جهان درونتان عیان خواهد شد، در اندرونتان عالم جای خواهد گرفت و از چشمانتان عشق خواهد بارید و تمام سرزمینها با مردمان و آداب و سنن و افکارشان برای تو آشنا و هموطن تو خواهند شد. من وقتی رمانی را از مارکز میخوانم حس میکنم از کلمبیا برگشتهام یا از مصر یا از چین و لهستان و روس ..
بنده امروزه اگر به اغراق نگویم یک از بزرگترین کتابخانههای شخصی شهرمان را درخانه دارم با کتابهای نایاب که در مقابلشان بهخود اجازه سیگار کشیدن نمیدهم، چون در آن همه بزرگان جهان را میهمان خانهام دارم
مگر میشود نویسندهای بدون مطالعه کتابهای بزرگ و درخشان و پایه ادبیات کشور خود و جهان دست به قلم شده و آثارش دارای تفکر غنی باشد و بر اقشار جامعه از عوام تا خواص تأثیرگزار باشد، حرف نو و جهانشمول و مقبول و بینش متعالی شخصی و جهانبینی عمیق و شگرف داشته باشد؟! بهنظر من نویسندهای که رمانهای هدایت و دولت آبادی و چوبک و ساعدی و کامو و چخوف و داستایفسکی و تورگینف و فاکنر و کافکا وهاینریش بل، مارسل پروست و میلان کوندرا و جیمز جویس و پائیلو کوئیلو و مارکز و ... نخوانده باشد حرفی برای گفتن در نوشتههایش ندارد.
در مورد نوشتههای خود توضیح دهید که در چه زمینههایی است؟ داستان بلند، داستان کوتاه، فیلنامه؟
بنده فیلمنامه نویسم. دو فیلمنامه بلند سینمایی به اسمهای «دوگانه» و «غربتی» واگذار کردم، غربتی با مضمون دفاع از حقوق زنان بزودی توسط دوست و استاد عزیزم جناب افشین علیزاده ساخته میشود.
چندین فیلمنامه سیال نوشتم و سریالهای «سرقت گنجینه» با مضمون غارت آثار تاریخی و ضدصهیونی و فیلمنامه «جنون» با مضمون سرقت بانک و گیر افتادن جنایتکار در امنترین لحظه زندگی خود، مصوب شده و در ردیف تولید هستند.
بیش از ۳۰ فیلمنامه کوتاه نوشته و دو مورد آن را واگذار کردم: «سربازان عاشق میشوند» با مضمون پناهندگان جنگی سوری و داعش را دوست عزیزم رحیم طوفان ساخته و جوایز مختلف بین المللی کسب شد و فیلمنامه «کسوف» با مضمون صلح ادیان و گفتگوی تمدنها را به آقای مهدی ایل بیگی واگذار کردم که بهزودی کلید خواهد خورد.
کدام نوشتهتان به فیلم تبدیل شده و آیا وضعیت فیلمنامه نویسی در کشور را موفق میدانید؟
فیلم کوتاه «دیوسار» درخصوص تصلیب مسیح. فیلم کوتاه «رها» درخصوص خدمت به خلق الله عبادتست. فیلم مستند «آیا فرشتگان را دیدهاید» در خصوص کودکان ناشنوا و نابینا. فیلم کوتاه «دریا آرام است» درخصوص بیماران سرطانی. فیلم کوتاه «اجکت» درخصوص قضاوت و جنایاتی که با یک قضاوت ساده میتوانیم مرتکب شویم. فیلم کوتاه «پرنسس آزاده» درخصوص پناهندگان افغانستانی که امسال آماده نمایش و ارائه به جشنوارهها شده است.
بنده اکثر جوایز ملی و بینالمللی سینمایی خود را از بابت فیلمنامههایم کسب کردهام. جان کلام اینکه سنتی فکر کردن و جهانی سخن گفتن راز موفقیت هر نویسنده است.
متأسفانه امروزه به دلایل مختلف وقت گذاشتن مردم و خاصه نویسندگان برای مطالعه کاهش یافته و در نتیجه سطح آثار پایین و مبتذل و کاسبکارانه و تاریخ مصرفدار شده است.
دغدغهای دارید که آرزوی تبدیل شدن آن به داستان یا فیلم را داشته باشید؟
من هنوز فیلمنامههای بکر و طلایی و فرامرزی و فرازمانیام را نساختهام. امیدوارم شایستگی و عمری برای ساختنشان داشته باشم
به اعتقاد شما فیلمهای تولیدی ما چقدر در راستای نیاز و اقتضای جامعه است؟
اتفاقاً فیلمهای تولیدی امروزی دقیقاً همانهایی هستند که جامعه امروزی میطلبند. اگر غنایی ندارند که ندارند مسبب تقاضاست. انشالله که این سبب انحطاط فیلمسازی از دل و ذهن و بدسلیقگی مردم حل شود والا از کوزه همان طراود که در اوست
زیباترین فیلمی که دیدید؟
دونده امیر نادری
استاکر تارکوفسکی
حرامزادههای لعنتی تارانتینو
راننده تاکسی اسکورسیزی
سه گانههای کیشلوفسکی آبی. سفید. قرمز
معلم خوب از نظر شما؟
محترم باشد و با احترام موفق به تعلیم خواهد شد حتی به شلوغترین. تنبلترین و کمهوشترین دانشآموز.
انتهای پیام/